من نه عاشق بودم نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من... من خودم بودم و یک حس غریب که به صد عشق وهوس می ارزید... من به دنبال نگاهی بودم که مرا از پس دیوانگیم می فهمید... روزگاریست غریب من چه خوشبین بودم همه اش رویا بود... و خدا می داند سادگی از ته دلبستگیم پیدا بود...میترسم از اینکه
روزی ... یک جایی ... من و تو
خیلی دور از هم،
شب و روز در آغوش یک غریبه
بی قرار هم باشیم !
آخرین ارسال های انجمن
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
غروب | 0 | 76 | admin |